کانون زنان وخانواده
 
 

» معرفت و فمینیسم


معرفتشناسی شاخهای از فلسفه میباشد كه از معرفت بحث میكند. برخی ازمسایلی كه در این شاخه مطرح می شوند عبارتند از:

 

معرفت چیست و چه اقسامی دارد؟

باور چه ارتباطی با معرفت دارد؟

آیا همواره معرفت بشری، خطاپذیر است یا در مواردی معرفت ما خطاناپذیر است؟

اینها پارهای از مسائل است كه از قدیم در میان فلاسفه یونان مطرح بوده و تدریجاً هم در طول تاریخ، برخی فلاسفه پاسخهای متفاوتی به آنها دادهاند. اما امروزه معرفتشناسی بیش از آنكه یك دانش باشد یك ابزار سیاسی است. لذا جنبشهای سیاسی متفاوت تلاش میكنند كه بر اساس این ابزار، موفقیتهایی را بدست بیاورند. اگر فمینیسم را هم به عنوان یك جنبش اجتماعی زنان در نظر بگیریم از این نكته مستثنی نبوده كه تلاش كرده است به كمك این ابزار مقبولیتی در میان اندیشمندان كسب كند.

یكی از نكات مهمی كه در عصر جدید جلب توجه میكند رشد چشمگیر علم است. علم جدید در این عصر توسعه فوقالعادهای یافته است و برخی هم ویژگی اصلی جهان معاصر را علم جدید میدانند.علم جدید گرچه توفیقاتی را برای بشر به ارمغان آورد ولی نتایج و پیامدهایی را نیز در جامعه داشت و مشكلاتی را هم به بار آورد. یكی از مشكلاتی كه بوجود آورد این بود كه نحوه زندگی و برخوردهای اجتماعی بشر را تغییر داد. همچنین موقعیت زنان و مردان را به گونه دیگری تغییر داد. میتوان مشكلاتی را كه در دوره جدید برای زنان در جامعه علمی بوجود آمد و به دنبال آن جنبش فمینیسم رشد كرد را هم در پرتو رشد علم ببینند. به عنوان یكی از نمونههای بارز این مسأله موضوع «تقسیم كار» را در نظر بگیرید. در تقسیم كار جدید زنان نقش دیگری و مردان هم نقش متفاوتی داشتند. جنبشهای فمینیستی در اعتراض به مسائلی از قبیل تقسیم كار و موقعیت زنان در جامعه غرب شكل گرفت و تدریجاً به صورت یك نظام فكری درآمد. فمینیسم برای اینكه در میان فلسفه جدید راهی باز نماید و به یك مكتب فكری تبدیل شود، تلاش كرد تا یك نوع معرفتشناسی خاص را طراحی كند. اگر بخواهیم بحث را از مبانی فكری آن شروع كنیم باید به مهمترین نكتهای كه فمنیستها بر آن تأكید دارند اشاره كرد؛ تمایز جنس[۱] sex و جنسیت[۲] gender فمنیستها قائل هستند كه میان جنس و جنسیت تفاوت است. جنس مربوط به تفاوتهای بیولوژیكی مرد و زن است اما جنسیت تفاوتهای اجتماعی مرد و زن را نشان میدهد. این تقسیم اساس اصلی كارهای فمنیستهاست. آنها میگویند كه زن و مرد یك تفاوت بیولوژیكی دارند و یك تفاوت اجتماعی. در طول تاریخ، فلاسفه چنین طرز تلقیای را داشتند كه تفاوتهای بیولوژیكی مرد و زن تمام تفاوتهای اجتماعی آنهامیكند. مثلاً اینكه چرا زنان یك دسته از شغلهای اجتماعی خاصی را عهدهدار میشوند به خاطر وضعیت بیولوژیكی آنهاست. مردها هم به همین علت یك دسته از كارهای سنگین را عهدهدار میشوند. همچنین بسیاری از موقعیتهای اجتماعیای كه زنان دارند با وضعیت بیولوژیكی آنها متناسب است و موقعیت اجتماعی مرد هم برخاسته از وضعیت بیولوژیكی او است. فمنیستها بر پایه این عقیده میگویند تفاوتهای بیولوژیكی مرد و زن و تفاوتهای اجتماعی آنها ارتباطی با هم ندارند. آن چیزی كه برای زنان مشكلآفرین بوده جنسیت آنهاست نه جنس آنها. یعنی جوامع مختلف یك تصاویر مختلفی از زنان دارند و یك تفاوتهای فرهنگی میان زن و مرد قائلند كه همین تفاوتها مشكلآفرین بوده و این تفاوتها كه در قالب واژه جنسیت به آن اشاره میكنند، ارتباطی به تفاوتهای بیولوژیكی ندارد. این اولین تمایزی است كه فمنیستها بر آن تأكید دارند و تلاش میكنند همین نقش جنسیت را در معرفت نشان دهند.

یكی از بحثهایی كه فمنیستها دارند این است اگر قرار بود زنان، تاریخ فلسفه را مینوشتند، فلسفه عالم متفاوت بود. زیرا زنان از لحاظ موقعیت اجتماعی متفاوت هستند و میتوانند معرفت دیگری داشته باشند بنابراین معرفت مردان با معرفت زنان كاملاً متفاوت است. مجموعه ی دیدگاه های فمینیست‏ها در باب معرفت «معرفت‏شناسی فمینیستی»[۳] Feminist epistemology نام گرفته است.[۴] Alcoff & Potter,۱۹۹۳: ۱-۴

فمینیستها معرفتشناسی خود را در دو ركن خلاصه كردهاند؛ یكی انتفاد از اصالت فرد[۵] individualism و دیگری نقش و جایگاه[۶] standpoint معرفت. تمام تلاش فمینیستها معطوف به این است كه اولاً معرفت زنانه با معرفت مردانه متفاوت است، ثانیاً معرفت زنانه امتیاز و ویژگی خاصی به معرفت مردانه دارد. بنابراین ادعای اول آنها در باب معرفتشناسی این است كه معرفت با جنسیت متفاوت است. این طور نیست كه معرفت در زن و مرد یكی باشد. زن و مرد از این لحاظ كه موقعیت اجتماعی متفاوتی دارند، معرفت متفاوتی هم دارند و معرفت زن بر معرفت مرد امتیاز و ویژگی دارد. این خلاصه معرفتشناسی فمنیستی است. در “فلسفه علم” هم همین بحث را مطرح میكنند و میگویند علم تجربیای كه در دوره جدید رشد پیدا كرده است، علم تجربی مردان است. اگر قرار بود عالمان علوم تجربی زنان میبودند، علم تجربی شكل و محتوای دیگری داشت. بنابراین علم تجربی زنان با علم تجربی مردان تفاوت دارد. همچنین علم تجربی زنان بر علم تجربی مردان ترجیح و امتیاز ویژهای دارد. حالا شما با یك نگاه كلی متوجه میشوید كه فمینیسم در ابتدا یك جنبش خیرخواهانه است كه میخواهد زنان را در جامعه جدید غرب از مشكلات بوجود آمده نجات دهد ولی نهایتاً به یك جنبش افراطی فكری میانجامد كه در واقع معتقد است كه معرفت اصلی معرفتی است كه زن دارد. زن یك جایگاه ویژهای را در اجتماع دارد و آن جایگاه باعث میشود كه معرفت زن معرفت واقعنما شود ولی معرفت مرد، معرفت واقعنمایی نیست. اولین بحثی كه اینها در معرفتشناسی خود مطرح كردند بحث انتقاد از اصالت فرد است. الان برخی از بحثهای فمنیستی در برخی از مطبوعات و مجلات ما مطرح میشود ولی عمدتاً مباحثی كه مطرح میشود از سنخ مباحث حقوقی است. یعنی به تفاوت زن و مرد از زاویه حقوقی نگاه میشود تا از زاویه معرفتشناسانه. ولی شما هنگامیكه بحثهای فمنیستی را در غرب تعقیب میكنید میبینید در آنجا به جای اینكه از زوایهای حقوقی نگاه كنند از زاویهای معرفتی مسأله را میبینند و مسائل حقوقی را به مسائل معرفتی بر میگردانند. ولی در جامعه ما بیشتر بحثهایی كه درباره موقعیت زنان در اجتماع صورت میگیرد، اساساً مباحث حقوقی است و به بحثهای معرفتی توجهی نمیشود. دلیل اینكه چرا در غرب اینگونه است، روشن است. چون اگر شما یك نظام حقوقی خاصی برای زنان قائل هستید، این نظام حقوقی خاص مبتنی بر یك نوع معرفتشناسی خاص است. لذا بحث مبناییتر نسبت به زنان باید به بحثهای معرفتی برگردد و از این جهت مباحث معرفتشناسی فمنیستی در غرب اهمیت ویژهای دارد.[۷] Tanesini,۱۹۹۹:۳۹-۵۳&۱۳۸-۱۵۹

جهت دیگر اهمیت مباحث معرفتشناسی در جهان جدید این است كه تنها به یك ابزار سیاسی تبدیل میشوند. مكاتبی میتوانند زنده بمانند و قدرت اجتماعی و سیاسی داشته باشند كه نظام معرفتشناسی جدید و ویژهای داشته باشند. لذا فمینیستها هم تلاش كردند كه یك نظام معرفتشناسی دقیق را طراحی كنند. اشاره شد، اولین بحثی كه آنها به آن پرداختند، بحث انتقاد از اصالت فرد است. فمنیستها گفتند كه اگر تاریخ معرفتشناسی را در نظر بگیرید؛ همه معرفتشناسان ویژگی مشتركی دارند. آن ویژگی مشترك این بوده كه اینها فردگرا بودهاند. منظور این است كه اینها فرض میكردند موجود انسان كه همان فاعل شناسایی است، موجودی است كه معرفت را كسب میكند. این موجود فارغ از شرایط اجتماعی میایستد و با خود خلوت میكند و به معرفت میرسد. دكارت تصور میكرد كه من وقتی میخواهم به معرفت برسم باید از اجتماع جدا شوم و در گوشهای بنشینم و معرفت خود را بررسی كنم. آنها وقتی ذهن بشر را بررسی میكردند در واقع دنبال این بودند كه ذهن فارغ از اجتماع را، ذهنی را كه آلوده به مسائل اجتماعی و سیاسی نیست مورد بحث قرار میدهند. وقتی بحث میكردند كه به عنوان مثال، معرفت ممكن است یا نه، بحث آنها معرفت انسانی بود كه از اجتماع بریده است. از انسانی بحث نمیكردند كه داخل اجتماع زندگی میكند. از انسانی بحث میكردند كه با خود خلوت كرده و معلومات خود را بررسی میكند. همچنین وقتی بحث میكردند كه آیا معرفتهای من همه معتبر است یا نه، یا برخی معتبر نیست خود را به تنهایی در نظر میگرفتند. به هر حال تمام معرفتشناسان غرب در این ویژگی مشترك بودند كه فاعل شناسایی را به صورت فرد مجزا و جدا از اجتماع در نظر میگرفتند.

اولین انتقادی كه فمنیستها دارند این است كه ما چنین موجودی نداریم. ما انسانی نداریم كه جدا از جامعه باشد و معرفت او در انزوا شكل بگیرد. بلكه معرفت هر انسانی در درون اجتماع شكل میگیرد. انسان موجودی اجتماعی است، معرفت هم به تعبیر برخی سرشت اجتماعی دارد و این بحثی است كه بعضی از معرفتشناسان جدید از جمله فمنیستها مطرح كردند. معرفت پدیدهای است كه در انزوا شكل نمیگیرد بلكه در درون اجتماع متولد میشود و در درون اجتماع ساخته میشود. یعنی معرفت متأثر از شرایط اجتماعی و سیاسی است. به عبارتی دیگر معرفت ما وابسته به شرایط اجتماعی و سیاسیای است كه در آن شرایط زندگی میكنیم. آن شرایط اجتماعی و سیاسی به معرفت و محتوای آن شكل میدهد. برای مثال كشف ویتامین متأثر از شرایط اجتماعی است. میدانید ویتامین را بعد از جنگ جهانی اول كشف كردند. البته شرایط اجتماعی آن موقع هم قابل پیشبینی است. چون بعد از جنگ جهانی، فقر و فلاكت و بیماری زیاد بود و دانشمندان به دنبال راه حلی بودند كه این بیماریها را كنترل كنند. آنها متوجه شدند عاملی در بدن انسان هست كه اسم آن را ویتامین گذاشتند و كمبود این عامل باعث میشود كه ضعف بدنی در انسان بروز كند. در این اوضاع و شرایط بود كه ویتامین كشف شد. كشف ویتامین یك پدیده اجتماعی است، یك معرفت است كه سرشت اجتماعی دارد. اگر جنگ رخ نمیداد و به اصطلاح یك ضعفهایی در نوع بشر ظاهر نمیشد، این شرایط اجتماعی سیاسی پیش نمیآمد و معرفت آن هم شكل نمیگرفت. هر معرفتی در سیاق و شرایط اجتماعی خاص متولد میشود. اینطور نیست كه ذهن بشر به كل حقایق عالم، یك جا دست پیدا كند بلكه متناسب با شرایط اجتماعی خود، افقی به سوی عالم حقایق برای او باز میشود و متناسب با آن شرایط، گوشهای از حقایق را میبیند. بنابراین تولد و تولید معرفت در پرتو یك سری شرایط اجتماعی و سیاسی است. معنای دیگری كه فمینیستها از این اصل كه معرفت سرشت اجتماعی دارد دنبال میكنند، این است كه جنسیت در معرفت تأثیر دارد. اینكه موجود انسان در جامعه چه جایگاهی دارد، جایگاه او جایگاه زنانه و یا مردانه است و چه موقعیتی دارد معرفت او هم متفاوت میشود. معرفت سرشت اجتماعی دارد یعنی اینكه آن تمایز اجتماعی زن و مرد در معرفت آنها تأثیر دارد. معنای دیگری كه فمینیستها برای این اصل قائل شدند این است كه طبقات اجتماعی در معرفت تأثیر دارند. این اصل سوم را بیشتر ماركسیستها مطرح كردند. آنها قائل بودند كه طبقه كارگر یك نوع معرفت دارد، طبقه سرمایهدار هم معرفت دیگری دارد و معرفت امری خنثا نیست. این طور نیست كه ذهن بشر فارغ از طبقات اجتماعی به معرفت برسد. بلكه طبقه اجتماعیای كه در آن زندگی میكند به معرفت او شكل میدهد.[۸] Ibid

فمینیستها معانی دیگر هم مطرح كردند. آنها با نقد اصالت فرد، سرشت اجتماعی معرفت را اثبات می كنند. البته بحث سرشت اجتماعی معرفت در واقع در سه زمینه مطرح میشود: جامعهشناسی معرفت[۹] Sociology of knweledge، جامعهشناسی علم[۱۰] Sociology of science، معرفتشناسی اجتماعی[۱۱] Social epistemology. اینها سه زمینه هستند كه خیلی به هم نزدیكند ولی تفاوتهایی هم با هم دارند و این بحث كه معرفت سرشت اجتماعی دارد در هر سه رشته به صورتهای متفاوت مطرح شده است. جامعهشناسی معرفت یك زمینه تجربی است یعنی به شكلگیری معرفت به صورت كلی در جامعه توجه دارد و بحثهای تجربی میكند و تحقیق میكند كه به عنوان مثال نقش نهادهای اجتماعی در تولید معرفت چیست؟ جامعهشناسی معرفت را برای اولینبار ماركسیستها مطرح كردند. ماركس با تمایزی كه میان طبقات اجتماعی و نقش طبقات اجتماعی در معرفت قائل بود، جامعهشناسی معرفت را پایهگذاری كرد و آنهایی كه بعد از او آمدند جعل و تغییرهایی را در مباحث ماركس انجام دادند. جامعهشناسی علم یك شعبه خاص از جامعهشناسی معرفت است. در جامعهشناسی علم، علم تجربی به طور خاص مورد نظر است یعنی با معرفت به طور كلی سروكار ندارند، حالا اعم از علوم انسانی و اجتماعی و طبیعی و غیره. بلكه با علوم تجربی سروكار دارند؛یعنی اینكه علوم تجربی در جامعه چگونه تولید میشود و نقش نهادهای اجتماعی در تولید علم چیست؟ علم به معنای خاص كلمه همان علم تجربی است. معرفتشناسی اجتماعی در واقع شاخهای از معرفتشناسی از فلسفه است برخلاف آن دو شاخه قبلی كه شاخهای از جامعهشناسی بودند.

معرفتشناسی از یك لحاظ به معرفتشناسی

۱) فردی

۲) اجتماعی تقسیم میشود.

▪ معرفتشناسی فردی:

فاعل شناسایی را فارغ از اجتماع در نظر میگیرد و مورد بحث قرار میدهد كه این فاعل شناسایی كه دور از اجتماع است چگونه به آن معرفت میرسد و از چه راهی میتواند مطمئن باشد كه معرفت او یقینی است. اما

▪ معرفتشناسی اجتماعی :

فاعل شناسایی را موجود انسان در صحنه اجتماع درنظر میگیرد و قائل است كه انسان جدا از اجتماع به معرفت نمیتواند برسد. این بحث هم در هر سه زمینه مطرح شده و فمنیستها هم به معرفتشناسی اجتماعی توجه زیادی دارند. اصلاً آنها مهمترین ركنی كه مطرح میكنند این است كه اصالت فرد را در معرفتشناسی مورد نقد قرار میدهند و برای اینكه نشان دهند معرفت زنانه بر معرفت مردانه ترجیح دارد نخستین گامی كه باید بردارند این است كه باید نشان دهند كه جنسیت و شرایط اجتماعی در معرفت تأثیر دارد. لذا معرفتشناسی فردی را رد میكنند. اصالت فرد ركن اصلی معرفتشناسی فردی است. لذا نخستین نكتهای كه در نقد معرفتشناسی فردی مطرح میكنند توجه به سرشت اجتماعی معرفت است.[۱۲] Goldman,۱۹۹۹:vii-x&Schmitt,۱۹۹۴:۱-۸

این بحث سرشت اجتماعی از بحثهایی است كه به صورت دقیق مطرح نشده است. بعضی از صور آن را شاید تا حدی بتوان پذیرفت و بعضی از صور آن مورد قبول نیست. میتوان روی این مسأله كه معرفت سرشت اجتماعی دارد بحث كرد، یعنی آیا برخی از راههای رسیدن به معرفت، راههای اجتماعی است؟

این بحث یك نوع بحث انتقادی نسبت به ادعای فمینیستهاست. یك بحثی كه میتوان نشان داد این است كه بگوییم سرشت اجتماعی معرفت در این حد معقول است كه برخی از راههای اصول معرفت راههای اجتماعی است. راههای رسیدن به معرفت گاهی راههای فردی است و گاهی راههای اجتماعی است. یكی از راههای اجتماعی دستیابی به اصول معرفت، علم تاریخ است. ما با رجوع به اسناد تاریخی، معرفت به گذشته را پیدا میكنیم. معرفت تاریخی به یك معنا معرفت اجتماعی است. یعنی ما تنها به نقل قول یك مورخ اكتفا نمیكنیم بلكه به مورخان متعددی كه توافق دارند بر اینكه یك مطلبی در گذشته رخ داده است رجوع میكنیم. اگر یك كتاب تاریخ را پیدا كنید كه فقط آن كتاب بگوید كه فلان حادثه در چند قرن پیش رخ داده است، چنین معرفتی را مطمئن نمیدانند ولی اگر ۱۰ مورخ بنویسند كه ۱۰ قرن پیش چنین حادثهای رخ داده است در این صورت آن معرفت، معرفت مطمئن است. بنابراین یكی از راههای مطمئن معرفت، راه اجتماعی است. در مقابل، بعضی از راهها، راههای فردی است. مثلاً انسان عالم خارج را میبیند، میبیند كه هوا روشن است و این معرفت را به دست میآورد كه هوا روشن است. لذا ممكن است كه بعضی از راههای حصول معرفت راههای فردی باشد و بعضی از راهها، راههای اجتماعی. به این معنا میتوان قبول كرد كه در برخی از موارد، معرفت سرشت اجتماعی دارد.

بحث دیگری را هم میتوان مطرح كرد و آن هم این است كه صورت برخی از مكاتب را اجتماع تعیین میكند. یعنی اینكه صورت تغییر معرفت شما چیست و چگونه تقریر میشود. این را اجتماع تعیین میكند. فرض كنید صورت تقریر كشف ویتامین را، به عنوان عنصری كه میتواند مشكل ضعف بدن را حل كند، شرایط اجتماعی تعیین میكند. اگر شرایط اجتماعی به نحوهای نبود كه جنگ رخ نمیداد و بشر دچار ضعف بدنی نمیشد، پزشكان به فكر نمیافتادند كه این عامل را كشف كنند. بنابراین صورت مسأله را شرایط اجتماعی تعیین میكند. ولی آیا محتوا واقعاً در خارج هست یا خیر، این را جامعه تعیین نمیكند. جامعه صورت مسأله را میسازد و محتوا را علم تعیین میكند. به این معنا هم درست است كه در برخی از موارد، صورتبخشی از معارف ما را و نه محتوای آن را، جامعه تعیین میكند.

اما فمنیستها بالاتر از این رفتند. آنها قائل هستند كه اولاً نه تنها صورت را شرایط اجتماعی تعیین میكند بلكه محتوای معرفت را نیز تعیین میكند، از جمله شرایط اجتماعی كه در تعیین محتوای معرفت نقش دارد، جنسیت است. اینكه فاعل شناسایی مرد یا زن است، محتوای معرفت او هم فرق میكند. لذا یك نفر طرفدار فمنیست وقتی یك نصّ دینی را میخواند ممكن است فهم متفاوتی از كسی كه فیمنیست نیست داشته باشد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: 11:18 :: توسط : خورشیدی

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کانون زنان وخانواده و آدرس zan-irani.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 32
بازدید کل : 15626
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1